فصل دوم 11
مبانی نظری و پیشینه تحقیق 11
2- مقدمه 12
2-1-تعاریف آموزش 13
2-2- آموزش و نقش آن در توسعه سازمانی : 14
2-3- آموزش کارکنان 15
2-4- مدلها و فرایندهای آموزش 17
2-4-1- مدلهای ساده وخطی 17
2-4-2- مدل T. D. L. B 18
2-4-3- مدل پارکر 19
2-4-4- مدل مبتنی بر تحول پذیر بودن سازمان 20
4-5- مدل رویکرد سیستمیبه آموزش 21
2-5- نیاز سنجی آموزشی 23
2-6- تعیین اهداف آموزشی 24
2-7- محتوای برنامه آموزش کارکنان 25
2-8- اصول سازماندهی محتوای آموزشی 26
2-9- روش های آموزش کارکنان 26
2-10- اجرای برنامه های آموزش کارکنان 27
2-11- شرایط امکانات اجرایی دوره 27
2-12-مفهوم و تعریف ارزشیابی 28
2-13- اهمیت ارزشیابی 31
2-14-اهداف ارزشیابی 32
2-15-ارزشیابی آموزشی 33
2-16-نتایج برنامه ریزی آموزشی : 36
2-17- شرایط موردنیاز آموزش کارکنان 37
2-18-مراحل ارزشیابی 40
2-19- عناصر ارزشیابی 43
2-20- ویژگیهای ارزشیابی 44
2-21- الگوهای ارزشیابی 45
2-22- ارزیابی اثربخشی دورههای آموزشی 49
2-23- پیشینه تحقیق 53
2-24- نتیجه گیری 59
2-25- چار چوب نظری تحقیق: 59
2- مقدمه :
آموزش و بهسازی منابع انسانی، نوعی سرمایه گذاری مفید و یک عامل کلیدی در توسعه محسوب میشود که اگر به درستی و شایستگی برنامه ریزی و اجرا شود، میتواند بازده اقتصادی قابل ملاحظه ای داشته باشد. نتایج پژوهش¬ها نشان میدهند که توجه به آموزش و بهسازی نیروی انسانی افزایش بهره وری را به دنبال دارد. برای مثال، در سال 2004 پس از سنجش اثر بخشی دوره های آموزشی در شرکت موتورلا مشخص شد که هر یک دلار سرمایه گذاری در آموزش کارکنان، 33 دلار بازده به همراه داشته است . بررسی دیگر درسال 2006 گویای آن است که بسیاری از سازمانهای امریکایی. افزایش مناسب بودجه های آموزشی خود را با میانگین 7 درصد رشد نسبت به سال گذشته گزارش کرده و بیان کردهاند که حدود 1273 دلارصرف آموزش هر کارآموز در سال میکنند .آنها مبلغی بالغ بر 55.8 بیلیارد دلار در این سال صرف آموزش و بهسازی نیروهای انسانی خود کرده اند (عیدی، 2006).
عامل انسانی در سازمان¬ها دارای اهمیت و نقشی غیر قابل انکار میباشد. در شرایط موجود که سازمان ها برای حیات خود نیاز مند رقابت شدید در جنبه های مختلف هستند، پویایی و تحرک سازمان که لازمه و یکی از ضرورت¬های موفقیت در این شرایط است، در گرو داشتن نیروی انسانی کارآمد،مستعد،متخصص و آموزش دیده است. از سوی دیگر وجود تغییر و تحولات سریع در جهان پیرامون باعث تغییر در تقاضاهای مصرف کنندگان و ارباب رجوع سازمان ها گردیده است، که پاسخگویی به این خواسته ها مستلزم تجهیز نیروی انسانی سازمان، به آموزش های روزآمد میباشد.به همین دلیل است که در دهه های پایانی قرن بیستم آموزش کارکنان مورد توجه روز افزون برنامه ریزان قرار گرفته است.و هدف اصلی آموزش،افزایش مهارت های لازم جهت ایفای اثر بخش وظایف شغلی و انجام بهتر وظایف است،آموزش اساساً تجربه ای مبتنی بر یادگیری است، که به منظور ایجاد تغییرات نسبتاً ماندگار در فرد صورت میگیرد تا او بتواند توانایی خود را برای انجام دادن کار بهبود بخشد (شاه پسند،1387). در این فصل تلاش شده است تا پیشینه تحقیق،مبانی نظری و شواهد تجربی در ارتباط با موضوع پژوهش یعنی" ارزشیابی برنامه های آموزشی وزارت جهاد کشاورزی در حوزه آموزش های بلند مدت از دیدگاه مدیران" مورد واکاوی قرار گیرد. گروه هدف مورد مطالعه این پژوهش را مدیران سطوح میانی و عالی مراکزآموزشی و تحقیقاتی وزارت جهاد کشاورزی تشکیل میدهند،بنابراین این تحقیق در پی آشکار سازی سطح تأثیری گذاری آموزشهای بلند مدت کارکنان وزارت جهادکشاورزی برعملکردشان در حوزه های مختلف فعالیت در وزارت مذکور از دیدگاه مدیران میباشد. دستیابی به اثربخشی آموزش های انجام یافته در این حوزه نیازمند مطالعه دقیق پیشینه تحقیق و آگاهی از متغیرهای دخیل در آن است. چرا که بدون مطالعه سوابق موضوع و تحقیقات انجام یافته، امکان شناسایی متغیرهای دخیل در بحث اثربخشی به شکل شفاف و همه جانبه امکان نیست. این فصل از گزارش تحقیق با هدف مطالعه مبانی نظری و پیشینه تحقیق انجام میگیرد.
2-1-تعاریف آموزش
تعاریف زیادی از آموزش ارائه شده است که در زیر به شرح بعضی از آنها میپردازیم. آموزش اصطلاحی است که دامنه آن طیف وسیعی از فعالیت ها را در بر میگیرد (چیذری، 1375). ایتلینگ (1993)، آموزش را یادگیری دانش، مهارت ها و نگرش ها تعریف میکند و بیان میدارد که مهمتر از همه این موارد، آموزش، یادگیری چگونه یاد گرفتن است و یادگیری، فرایندی است که دانش و رفتار را از طریق آموزش و تجربه، تغییر میدهد. در یک تعریف کاملتر، آموزش به مجموعه ای از فعالیت های پیوسته و دارای تأثیر متقابل گفته میشود که آموزشگر به کمک فنون آموزشی و وسایل دیداری و شنیداری، نتایج حاصل از پژوهش¬ها و تجربه ها را در قالب برنامه های آموزشی به فراگیران خود انتقال میدهد. آموزش، انسان را به عنوان وسیله توسعه تجهیز میکند و قابلیت ها و توانایی هایش را افزایش میدهد تا بتواند نقش خود را به خوبی به عنوان صحنه گردان توسعه ایفا نماید و از طرفی آموزش، توانایی ها، قابلیت های فکری، بینشی و معرفتی انسان را نیز بالا میبرد و تکامل میبخشد تا بتواند از مواهب توسعه برخوردار گردد و به عنوان هدف توسعه واجد شرایط برخورداری از این مواهب شود. بنابراین آموزش وسیله کسب دانش، مهارت و آگاهی است و یا ابزار ایجاد تغییرات مثبت و مفید رفتاری و ذهنی در انسان میباشد (زمانی پور، 1373).
واژه آموزش به دلیل تنوع تقسیم بندی ها، کارکردها و وجود بینش های مختلف از آن به صور گوناگونی تفسیر میشود . آموزش به منزله ارتباطاتی است که در یک جامعه معین به منظور توسعه مهارت ها، تغییر شکل رفتار، افزایش صلاحیت جهت داده شده است. به Loos and Fowler,1999) ). این واژه غالباً در ترجمه واژه آموزش به کار میرود. در حالی که ترجمان واقعی این واژه، آموزش و پرورش است و منظور از آن، جریان منظم و مستمری است که هدف از آن کمک به رشد جسمانی، روانی، شناختی، اخلاقی، اجتماعی یا به طور کلی رشد شخصیت فراگیران در جهت هنجار پذیری اجتماعی و کمک به شکوفایی استعدادهاست (سیف، 1368).
لوس و فولر (1999)، عقیده دارند که آموزش، فرایند طولانی مدت است که اهداف (کارآموزی ) را با هم ترکیب میکند و این مقوله را که چرا اطلاعات مشخص، باید دانسته شود را توضیح میدهد و تأکید بر شالوده های علمیمواد ارائه شده دارد.